کتاب بیگانه

اثر آلبر کامو از انتشارات نگاه - مترجم: علی اصغر خبره زاده-جلال آل احمد-داستان جنایی

خطر لوث‌شدن: هشدار! آنچه در زیر می‌آید ماجرای کتاب را لو می دهد.

این کتاب داستان یک مرد درونگرا به نام مرسو را تعریف می‌کند که مرتکب قتلی می‌شود و در سلول زندان در انتظار اعدام خویش است. داستان در دههٔ ۳۰ در الجزایر رخ می‌دهد.

داستان به دو قسمت تقسیم می‌شود. در قسمت اول مرسو در مراسم تدفین مادرش شرکت می‌کند و در عین حال هیچ تاثر و احساس خاصی از خود نشان نمی‌دهد. داستان با ترسیم روزهای بعد از دید شخصیت اصلی داستان ادامه می‌یابد. مرسو به عنوان انسانی بدون هیچ اراده به پیشرفت در زندگی ترسیم می‌شود. او هیچ رابطهٔ احساسی بین خود و افراد دیگر برقرار نمی‌کند و در بی تفاوتی خود و پیامدهای حاصل از آن زندگی اش را سپری می‌کند. او از این که روزهایش را بدون تغییری در عادت‌های خود می‌گذراند خشنود است.

همسایهٔ مرسو که ریمون سنته نام دارد و متهم به فراهم آوردن شغل برای روسپیان است با او رفیق می‌شود. مرسو به سنته کمک می‌کند یک معشوقهٔ او را که سنته ادعا می‌کند دوست دختر قبلی او است به سمت خود بکشد. سنته به آن زن فشار می‌آورد و او را تحقیر می‌کند. مدتی بعد مرسو و سنته کنار ساحل به برادر آن زن(«مرد عرب») و دوستانش برمی خورند. اوضاع از کنترل خارج می‌شود و کار به کتک کاری می‌کشد. پس از آن مرسو بار دیگر «مرد عرب» را در ساحل می‌بیند و این بار کس دیگری جز آن‌ها در اطراف نیست. بدون دلیل مشخص مرسو به سمت مرد عرب تیراندازی می‌کند که در فاصلهٔ امنی از او از سایهٔ صخره‌ای در گرمای سوزنده لذت می‌برد.


در قسمت دوم کتاب محاکمهٔ مرسو آغاز می‌شود. در این جا شخصیت اول داستان برای اولین بار با تاثیری که بی اعتنایی و بی تفاوتی برخورد او بر دیگران می‌گذارد رو به رو می‌شود. اتهام راست بی خدا بودنش را بدون کلامی می‌پذیرد. او رفتار اندولانت (اصطلاح روانشناسی برای کسی که در مواقع قرار گرفتن در وضعیت‌های خاص از خود احساس متناسب نشان نمی‌دهد و بی اعتنا باقی می‌ماند- از درد تاثیر نمی‌پذیرد یا آن را حس نمی‌کند) خود را به عنوان قانون منطقی زندگی اش تفسیر می‌کند. او به اعدام محکم می‌شود. آلبر کامو در این رمان آغازی برای فلسفهٔ پوچی خود که بعد به چاپ می‌رسد، فراهم می‌آورد.


خرید کتاب بیگانه
جستجوی کتاب بیگانه در گودریدز

معرفی کتاب بیگانه از نگاه کاربران
جاستین بیبر، مایک استولر، جری لایبر، مایک استولر، جری لایبر، مایک استولر، جری لایبر، مایک استولر، جری لایبر، مایک استولر\nمن می شنوم که مردم آواز می خوانند، پس باید زمان کریسمس باشد، در اینجا، شب کریسمس 2015 است. من آلبر کامو را به جای چارلز دیکنز خواندم. من غریبه را به جای کریسمس کارول و دیگر کریسمس نامه ها و یا هدایای مظلوم تکمیل کردم. بنابراین شما می پرسید، چرا این کار را برای خود انجام می دهید؟ شما می توانید خواندن یا خواندن را انتخاب کنید. این پوچ است سازمان دیده بان @ این زندگی شگفت انگیز @ دیده بان @ Mirique در خیابان 34. @ دیده بان بنجی لنز چشم خود را با Red Ryder BB تفنگ خود را. من خودم یکی دیگر از اسکاچ. سیگار کشیدن یک سیگار دیگر. دود از بین می رود و به آرامی از بین می رود. آه سیگار کشیدن برای شما خوب نیست، می گویند. من برای شما خبر دارم هیچکدام از ما از این زندگی زنده نیستیم. فن اتاق زیر شیروانی روشن است. این دود را دور می کند. این خیلی گرم است این مانند کریسمس احساس نمی کند. درخت وجود ندارد هیچ چراغی وجود ندارد فقط هواپیمای بدون سرنشین فن اتاق زیر شیروانی که نه تنها نسیم خنک کننده را از طریق خانه به ارمغان می آورد، بلکه کت رطوبت مرطوب را نیز فراهم می کند که از چشمه های قهوه ای بیسکویت ها، بدون سر و صدا، بر روی اجاق گاز گرفته می شود. به MersaultAh، Mersault. تو روح بدبختی آیا شما آن را نمی بینید؟ از همان ابتدا می دانستم که این به شدت پایان می یابد. â € œMaman امروز درگذشت. یا شاید دیروز؛ من نمی تونم مطمئن باشم. \"بنابراین شما به خانه ای می روید که در آن مادر خود را قرار داده اید. مدیر به شما می گوید احساس گناه نمی کند. چرا باید؟ در حقوق معوقه شما؟ سپس نمی خواهم مادرت را ببینم. نه آخرین بار؟ شما روی حیاط خلوت خود بیدار می شوید، اما سیگار می کشید و قهوه می نوشید. من کمی درک می کنم، مرسوله. من آخرین مادرم را دیدم. پس از تماس از بیمارستان. مامان مرده بود من رفتم تا او را ببینم البته پرسنل پرستاری می خواست اتاق را پاک کند. شما انتظار می رود در راه رفتن و دیدن مادر خود را در حالت استراحت. خوابیدن به نظر می رسد خواب باشد اما آنها به او توجه نکرده اند. فک او فریاد کشید و باز کرد. او نمیتوانست نفس بکشد، میبینید بنابراین، من برای همیشه از تلاش او برای آخرین نفوذ هوا فکر می کنم. آنها می خواهند بدانند که من چه می خواهم باthe body انجام دهم @ من به نام آنها را به نام Crematorium می گویم. من نمی توانم به یاد داشته باشم که آیا او گوشواره های الماس خود را از او گرفتم. شاید یک ایده خوب نبود که جعبه را باز کند. اما به نظر می رسد بدون احساس. شما در لحظه زندگی میکنید این است که هرگز گذشته ای ندارید، هیچ آینده ای ندارید شما بی تفاوت هستید. بعضی می گویند شما کاملا صادقانه هستید. من فکر نمی کنم این است که بی گناه ساده است. نه. گاهی اوقات من خودم را متعجب میدانستم که همه چیز به چه معنا است. شما باید از راحتی همدمی زنان استفاده کنید. که من درک می کنم اما پس از آنکه خود را به شما معرفی کرده است و می پرسد آیا شما او را دوست دارید. خوب. â € œShe لباس یک زن و شوهر از لباس خواب من با آستین نورد شده است. هنگامی که او خندید من دوباره او را خواستم. یک دقیقه بعد از من پرسید که آیا من او را دوست داشتم. من به او گفتم این چیزی نیست جز چیزی که من فکر نکردم. او غمگین شد اما همانطور که ما ناهار را تأمین کردیم و برای هیچ دلیلی آشکار نبود، او به طرز وحشیانه ای خندید که من او را بوسیدم. شما فقط به خواسته های اساسی یک فرد واکنش نشان می دهید. شما آنها را قدردانی میکنید با این حال، شما هر گونه احساسی دارید یا اگر داشته باشید، آنها را به خوبی مخفی نگه دارید. همه اینها باعث می شود شما مرسوله را تحریک کنید. تو غریبه هستی شما بیگانه هستید و تمام احساسات شما برای جامعه ای که شما را احاطه کرده است، قابل قبول نیست. شما یک پاراهنده خواهید بود. اوه، بله ما، اعضای جامعه، کنوانسیون هایی را ایجاد می کنیم که راحت می شوند. ما رفتارهایی را انجام می دهیم که باعث پیش بینی ما می شود. در آن بسیار ایمنی وجود دارد.اما اگر شما درست می گویید. اگر هیچ چیز معنایی ندارد چه؟ چگونه این را راحت می کند. â € œ آیا شما هیچ امیدی در همه؟ و شما واقعا با این فکر می کنید که وقتی شما می میرید، می میرید، و هیچ چیز باقی نمی ماند؟ @ @ بله، @ من گفتم. \u003cچه تضمینی برای شما به دست آوردن با داشتن چنین لعنتی از این پوچ؟ شما قاتل مرد. شما هیچ توضیحی به جز خورشید ندارید. ناگهان به نظر میرسد عواقب ناشی از آن را تشخیص دهید. \"من می دانستم که من هماهنگ روز، سکوت استثنایی ساحل که ID خوشحال بود، شکست خورده است. سپس من چهار بار دیگر در بدن بی حرکت زده شدم که گلوله ها بدون رها کردن گذاشتند. و آن را مانند ضربه چهار بار سریع در درب ناخودآگاه بود. â € بله مثل این بود. و شما محاکمه خواهید کرد از آنجا که شما بیگانه هستید، احساسات و انتظارات کسانی را که قضاوت می کنند ندارید، از شما متنفر خواهند شد. آنها شما را محکوم می کنند، زیرا شما از قواعد بازی ای که آنها انجام می دهید پیروی نمی کنید. ببینید، خطرناک بودن در جهان بی نظیر زندگی می کند. شما، با صداقت بی قید و شرط خود را از راحتی کسانی که قضاوت شما را نشسته اند. آنها با دنبال کردن قوانین، زندگی و هدف خود را می خواهند. آنها شما را می کشند، می دانید. غم انگیز است، اما درست است امیدوارم که گیوتین اولین بار کار کند. من می دانم که شما نیاز دارید که در مرگ خود به توافق برسید. این تنها چیزی است که تو ...

مشاهده لینک اصلی
انسان می خواهد همه چیز را در سطوح شسته و رفته آرام گروه بندی کند. لیست های کوچکی که نظم را منطبق می کنند. بهترین کتاب ها برای خواندن یک بار در طول عمر. تعداد پیروان در Instagram. چقدر پول استاندارد برای یک موقعیت خاص است. سطح تحصیلات عادی است. مقدار دوره قابل قبول پس از فارغ التحصیلی بیکار است. قوانین دستورالعمل دولت. قوانین دین. دیکشنری. ما به اینها مانند یک شعله به یک شمع شمع پایبندیم. به دنبال یک توضیح، پایان قطعی به همه چیز. برای تشخیص در بسته نرم افزاری نودل در جمجمه ما. اما باید آن را بخوریم. هر یک از آنها یک نقص دارد. یا معایب جایی که آن را ضد بصیرت است. و غیر منطقی است اگر شما هنوز این کتاب را بخوانید، ممکن است ایده خوبی برای خواندن بیشتر نباشد. غریبه Camus است در مورد پوچی زندگی است. مرسولو ضد قهرمان است که از طریق زندگی به عنوان یک جنسیت، یک نژادپرست و در نهایت یک تبه کار شناور است. زندگی او یک رشته ای از لحظات متفاوت است، که در آن او در خانه ی مرگ مادرش ظاهر می شود، رابطه ی او با همکار زنش را رد می کند و اغلب از اینکه نیازهای فیزیکی او چیست گاهی اوقات احساسات او را ممنوع می کند، به یک دوست کمک می کند (دوستی که در اینجا به نظر می رسید عمدتا به صورت شفاهی توافق شده است، و نه به خاطر احساسات واقعی)؛ معشوقه اش برای تقلب و غیره. لحظات آرام وجود دارد که مرسولا در خیابان خارج از پنجره ی آپارتمان خود در خیابان ها و مراسم های مردمی قرار می گیرد، جایی که به نظر می رسد که «واقعیت» آن همه چیز را از او می آفریند، اما نه به زودتر از این فکر می تواند به آرامی ، مرسلو نشان می دهد خود را از بین می برد. منسو یکی از جالب ترین شخصیت های من است. به این معنی نیست که منظور من این نیست که من را از همه چیز و به خصوص جنبه گرایی و ظاهرا ناتوانی در داشتن همدلی برای همسایگان خود محروم کند. به عنوان مثال، او دوستش به دوستش است که یک طرح را برای \"معافیت\" از معشوقه خود برای تقلب در مورد او می کشد و به نظر می رسد برای مشاوره Mersault. همانطور که در ابتدا به نظر می رسید که خیلی زیاد نبود، او نه تنها به زنش به آپارتمان دوستش کمک کرد، بلکه به فریادهای او که از «قصاص» گفته شد، نادیده گرفته شد دوست خود یک آلبی برای فرار از هر گونه مجازات. اما او عجیب است. به نظر می رسد که او تلاش می کند تا مادرش را درک کند. او اجازه می دهد که حومه شهر را با نگاهی به مادرش به عنوان وسیله ای برای درک آخرین روزهای زندگی اش به او اختصاص دهد. چیزی که به ندرت نهایی خود می دهد. اما او نمیتواند توضیح دهد که چرا زندگی عرب را میگیرد. مجاورت دو حادثه در جدول زمانی، با مقادیر کمتر از رویدادهای اقتصادی که در بین آنها قرار دارد، باعث می شود که مرسول در نور خیره کننده ایستاده باشد. او زندگی بی معنی زندگی می کند و این خود کتاب را به خاطر وحشت برای من ساخته است. اگر هیچ ساختار منطقی برای همه وجود نداشته باشد، همه چیز بی معنی است. آیا من نمی دانم که کامو به معنای بی حرمتی به زندگی است. اما صرفا تمرین کتاب که من را مستلزم فراتر از \"زندگی\" شخصیت اصلی خود دانست، همچنین شاید بتواند با نگرانی از شخصیت های متخاصم و متخاصم مخالفت کند، شاید تلاش او برای راندن آگاهی فراتر از آن است که قادر به ذهن مرسولو است. برای اینکه حتی ممکن است \"پلیس\" حتی در بعضی مواقع سرد باشد، بی قانونی است که باید از فرهنگ لغت، قانون، حکومت، yada، yada، yada محروم شود، آیا مطمئن هستم یک مشکل پیچیده است

مشاهده لینک اصلی
چرا ما نمی توانیم انتخاب کنیم که آیا ما آرزوی ورود به این دنیا را داشته باشیم یا خیر، باید قاعده ای برای قضاوت در مورد اراده جنین داشته باشیم، چیزی برای اندازه گیری â € œcosentâ € از نوزادان متولد نشده و یا noâ € |â € | منظورم این است که مشکلات زیادی را که بعدا در زندگی به وجود می آید، ذخیره می کند، که تنها توسط یک مسئله فلسفی واقعا جدی است که به زودی برای نجات مشکل خودکشی می شود. ، مسئله وجود اجتناب ناپذیر است. معنای وجود چیست؟ اگر هیچ چیز، چرا ما موجود را نگه داریم؟ از آنجا که ما هیچ گزینهای نداریم تا زندگی ما را به ما بدهد؟ ادامه دهید، تا وقتی که اجتناب ناپذیر ما را در آغوش بگیرد، نفس بکشید خدا و زندگی پس از مرگ از مصادیق بی نظیری از ذهن های متجاوز است که اهمیت حال حاضر را تضعیف می کنند؟ زندگی پوچ است و بنابراین پرسش از معنای آن چیست؟ برای پذیرفتن پوچ بودن تنها امید است؛ زیرا اگر امیال مذهبی بر این اعتقاد نادرست تکیه کند، مرگ، به معنای انقراض کامل و کامل بدن و روح، اجتناب ناپذیر است؛ چیزی که از ما باقی می ماند، مدت ها پس از مرگ ما ، دوباره به بالا بردن، امید یک ساعت نهایی احمقانه است، اما پذیرش زندگی به عنوان پوچ و بدون معنی عاقلانه است؟ ما می توانیم از لذت جسورانه در پدیده طبیعت لذت ببریم، زمانی که ما احساسات ما را از حسادت خدا انکار می کنیم؟ این عصبانیت در مورد پوچی و خودکشی به طور کامل در انتشار اولین رمان کمواس است: غریبه، شخصیت ما یک مرد عادی است که تفاوت در نحوه نگاه او به زندگی و متعلقاتش دارد، بیشتر شبیه یک تماشاگر است در حوادثی که منجر به اجتناب ناپذیر بودن آن از یک شرکت کننده می شود. هدف، تفکیک و بی تفاوت از رؤیای قهرمان کامو معمولی است که برای آنها مامان امروز کشته شد. یا دیروز شاید، من نمی دانم. من یک تلگرام از خانه دریافت کردم: مادر مادر مرحوم شده. فردا مراسم تشییع جنازه با احترام. @ این چیزی نیست. شاید دیروز بود â € œâ € œâ € â € â € â € œ جملات افتتاحیه رمان نشان می دهد چشم انداز مضحک Meursaultâ € ™ ثانیه در زندگی، بی اعتنایی احساسی خود را و جدا شدن به مردم، و بی طرف بودن منفعل اما بی سر و صدا خود را از بقیه جامعه است. من او را برای قلب سرد خود، رفتار غم انگیز او، رویکرد هدف خود را به زندگی و نگرش بی قید و شرط نسبت به کشتن که او بی معنی انجام می داد، خشمگین کرد. در عوض، احساسات و احساسات او را بسیار متصور شدم؛ در واقع من برای تحقیر او برای او معتقد است که او هرگز برای یک بار فریب مردم با احساسات بدوی را نمی دهد، او برای یک بار تلاش نمی کند که هیئت منصفه به این باور برسد؛ در غیر این صورت، او هرگز ادعا نمی کند که ماری را دوست دارد یا دوست دارد مادر، او را منعکس کرد. او را به خاطر مرگ مادرش گریه نکرد. او در پایان گفت: \"او همیشه خوشحال است. ایده مرگ باعث می شود یک نفر از زندگی خود آگاه شود، آنهایی که حیاتی هستند - که بی وقفه است و یک روز پایان می یابد. هنگامی که این حیوانات قدردانی می کنند، احساس می کنند آزاد است.

مشاهده لینک اصلی
لایحه بی حوصله ..... lolz jk !!!! plusHow cool این است که اگزیستانسیالیسم؟ این تصادفی نیست!

مشاهده لینک اصلی
عجیب و غریب تعطیل کردن درخشان وقتی می توانم بیشتر به این شکل و ساختار ادبی غلط افزوده اضافه کنم، به عقب برگردم ...----------- به روز رسانی ------------- داستان عجیب و غریب، شخصیت اصلی خیره کننده، و ساختار درخشان. نوشته شده توسط متی Wardâ € ™ ترجمه از غریبه و در مترجم خود را به توجه، بخش می گوید که کامو تصدیق به استفاده از روش آمریكا در هنگام نوشتن این رمان: â € œ مختصر، جملات دقیق؛ توصیف شخصیت ظاهرا بدون آگاه بودن. «بخش» استدلال می کند که بر خلاف آنچه استوارت گیلبرت در ترجمهش از این کتاب انجام داد (جایی که گیلبرت «نسخه انگلیسی» را ارائه کرد)، او (وورد) تصمیم گرفته است که این متن را بیشتر \"کیفیت آمریکایی\" با گرفتن آنچه کامو گفت و آن را گفت، و نه آنچه که او به معنای. Touchà ©. من اغلب مترجمین را می بینم که برای این نوع قافیه عقب و جلو هستند. همه چیز را کنار بگذارید، این کتاب حرکت و عمق زیادی دارد. این یک روایت اول شخص است که به نوبه خود صفحه ای پیچیده و مبهم است: هنگامی که تکه ای از قلب مرد تبدیل می شود، همانطور که می بینیم آن را در این مرد بی نظیر می بینیم که تهدید به فروپاشی جامعه می شود. من این کتاب را بدون خواندن (که در حال حاضر آن را می دانم که می دانم که شما را نمی گیرید) بخوانید، سپس به قسمت اول بروید و منتظر عظمت معروف قدیمی باشید: Whaaaat؟ سعی کنید به درک مسیور مورسو این است که سعی کنید معانی پنهان را بیابید که البته اگر بخواهید به آن احتیاج داشته باشید، اگرچه باید به شما هشدار دادم که بدن شما به بدن Meirsault وارد شود، بنابراین شما باید به جای آن در افکار خود بمانید، فقط برای خروج غیرقابل اجتناب، زمانی که زمان مورسوت برای ترک جهان است. چرا Meursault تصمیماتی را که میگیرد، از خودم چند بار خواسته است؛ این به این دلیل است که من در اینجا نمی خواهم این طرح را مورد بحث قرار دهم و شاید شما هم نباید روی آن باقی بمانید، گرچه به نظر می رسد خط داستان به اندازه کافی ساده باشد، لایه های موضوعی و نمادین پیچیده پیچیده است. چرا، Meursault؟ او گفت، \"اگر شما به آرامی، شما خطر سکته مغزی را می گیرید. اما اگر بیش از حد سریع بروید، عرق می کنید و سپس در کلیسا خنک می شوید. او درست بود هیچ راه دیگری وجود نداشت (17).\nچرا، چرا؟ خورشید شروع به سوختن گونه هایم کرد (58). به طور جدی. چرا، Meursault؟ دوباره می توانستم شن و ماسه قرمز را حس کنم و سوزش خورشید را در پیشانی من احساس کنم (67).\n(توجه داشته باشید که شماره های صفحه و آنچه را که ممکن است از آن بگیرید). شاید این کتاب زیبا باشد، زیرا کامو می توانست آن را در یک نشست با یک بطری جین در دستش نوشته و همچنان خوانندگان را در همه جا در مورد ناراحتی هایش بشنود. این نگاه میکروسکوپی به بیگانگی و انزوا، از اولین جمله تا آخرین، هر شخصیت غم انگیز است. این کتاب تا حدودی مربوط به بی نظیری از جهان است، که من تصور می کردم که یک کلاس تازه کار نوآوران کالج نوپای خلاق را می آموزم؛ تصور کنید که چه چیزی می تواند پوشش دهد: داستان، سرعت، ساختار، بافت، تکنیک. در حال حاضر، من در شگفتی ساده از آن است که من را کمی کمی befuddled ترک می شود. من عاشق â € œshort کوتاه \"و این یکی قطعا به بالا از لیست من حرکت می کند. در طول کل زندگی پوچ زندگی می کردم، یک باد تاریک از جایی عمیق در آینده من، در طول سال هایی که هنوز هم می آیند، به سوی من حرکت می کردند، و آن زمان که گذشت، این باد، هر زمان که در آن زمان برای من عرضه شد ، در سال ها هیچ واقعی تر از آنهایی که من زندگی می کردم.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب بیگانه


 کتاب مافیا
 کتاب عــطــر سرگذشت یک جنایتکار
 کتاب وقتی سرخ سیاه است
 کتاب مگره
 کتاب برف جنایت را پنهان نمی کند
 کتاب جزیره مرد مرده