با خودم گفتم باید به این سفر بروم و میدانم چیزی از این بیرحمانهتر نیست. پس بیجهت نبود که از سرشوق، ریشم را با دقت تراشیدم، دندانهایم را مسواک زدم و توشهی مختصری در ساک دستیام چپاندم. میروم به شهری که شب، ناگهان سر میرسد و بدون ملاحظه تاریکیاش تمام چشماندازهای دریایی را مخدوش میکند.
خرید کتاب حلزون های پسر
جستجوی کتاب حلزون های پسر در گودریدز
معرفی کتاب حلزون های پسر از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب حلزون های پسر
خرید کتاب حلزون های پسر
جستجوی کتاب حلزون های پسر در گودریدز